سفارش تبلیغ
صبا ویژن

او خواهد آمد

باز هم غروب سرخ و دلگیر آدینه به تاریکی شب منتهی شد و لحظه قبض و سنگینى روح بر قلب
باز هم فارغ از تمام افکار زمینى با دلى آکنده از عشق به افق سرخ و خونین چشم دوخته‏ و دلتنگ دیدار تو ، چشمهایم دیگر از اشک پر شده و افق را تار مى‏بینم و درخشش آسمان در قطرات اشکم محو مى‏شود، دلم طاقت نمى‏آورد مى‏خواهم فریادى از عمق جان برآورم و به همه بگویم دیگر تاب این همه انتظار ندارم ناگهان طنین دل نواز الله اکبر گوش را نوازش داد و دوباره اذان فراق را سر دادم  و با ندای قد قامت اذان ، قامت بی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف بستم ...

 

ای نگاهت دوای هـــــر دردی
آرزو می کنم که بـــــــرگردی
کاش من باخبر شـــوم روزی 
لحظه ای بر دلم گــــذر کردی
زنده ام من به عشق دیدارت
بسته جانم به روی زیبــــایت
منتـــــظر مانده چشم گریانم  
پس کجایی؟ دلم به قربــانت
مثل مهتاب و آسمان هستی
آفتابی ، تو مهربـــان هستی
با تو معنای عشق کامل شد
یار و مولای عاشقان هستی
جمعه ها دل که بیقرارت شد
تا سحر چشم انتـــظارت شد
اشکها

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم اسئلک من فضلک


امید سیراب شدن


احساس تشنه بودن انسان را پی زلال آب می برد و نتیجه و مقصود یعنی سیراب شدن می رساند
گرچه در این طریق گه گاهی سراب هوش را می فریبد و چشمه ی زلال را اشتباه می گیرد،
اما درد عطش یک راه بیشتر ندارد و آن دوای آب است و اگر انسان عطشان به زلال آب منتهی نشود نتیجه اش رخت بر بستن از دنیاست ... ،
انتظار شبیه انسان تشنه است که اگر منتظِر به زلال امام منتهی شود سیراب شود و الا نتیجه اش مرگ است و این است معنی روایت " مَن ماتَ و لَم یعرَف إمامَ زَمانِهِ کان مِیتةَ الجاهلیة "

و کاش مـرد غــزل خــوان شهـر بـرگردد
بـه زیــر بــارش بــاران شهر بـرگـردد
کسی شبیه خدا نیست، هیچکس، ای کاش
کـمـال مطلق انسـان بـه شهر برگردد
چــه خــوب مــی‌شــد اگـر مـرد آسـمانی ما
بـه جــمـع خـاکـی خوبان شهر برگردد
شبـیــه خـانــه ارواح ســاکـــت و ســردیــم
خــدای خــوب بگــو جان شـهر برگردد
و گفته‌اند که آقای عشق خوش قدم اســت
به یمن مقدمش ایمان شهر برگردد... 

اللهم عجل لولیک الفرج 

 


سکوتی سرشار از ...


گاهی سکوت گفتن تمام حرفاست
بیان تمام حقایق ،
گاهی با سکوت یک دنیا معنا می توان به واژه ها بخشید


اما سکوت راه خوبی برای فرار نیست.
یاد گرفتیم بشکنیم تا نگذاریم بشکنندمون.
یاد گرفتیم زمین بخوریم تا زمینمون نزنند.
یه یا علی هم یاد گرفتیم تا برای بلند شدن نیازمند هیچ دستی نباشیم.
آخر راه هم یاد گرفتیم با یه خنده از کوه بیایم بالا تا بفهمیم اوج چیه.
هرجا هم دیدیم مشکلی هست مرد و مردونه تو روش وایسادیم تا نگذاریم خودمون قاتل خودمون باشیم.
اما هیچ وقت هیچ بهانه ای رو برای رفتن و فرار کردن قبول نکردیم.
چون اومدنمون با پای خودمون نبود رفتنمون هم به اون سپردیم.


همیشه از اونایی که وسط راه میبرند بدم میاد چون فکر میکنند که زنده اند در حالی که ...


دوستم میگفت نشسته ایم و نشستن تمام حرکت ماست
نمی فهمیدم چی میگه ولی حالا می خوام برم بهش بگم تو از خیلی ها جلوتری بعضی ها  ...


اللهم اهدنا صراط المستقیم

 


مــهـــر یعنی مـــــادر ...

وعده خدا

آسمان را گفتم 
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم

خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم

آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم

روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم

صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم

کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم

درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مــــادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
   


بدین وعده به غایت امیدواریم

 
بسم الله الرحمن الرحیم
وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (6)
یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ (7)
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
 این وعده خداست و خدا بر خلاف وعده‌اش کاری نمیکند، ولی بیشتر مردم این را نمیدانند. 6
 مردم فقط ظاهر زندگی دنیا را میشناسند و از عاقبت کار غافل هستند.آیا آنها درباره خودشان فکر نکرده‌اند. 7
سوره مبارکه روم آیات 6-7صفحه 405

 

"وعد" در لغت به معنی عهد است و در اصطلاح عبارتست از تعهّد کردن به انجام اَمری، خواه آن امر خیر باشد یا شرّ، و اختصاص پیدا کردن به یکى از آنها بواسطه قرینه، معیّّن مى‏شود.

تفاوت وعده با عهد:
 عهد به وعده­ای گفته می­شود که مقرون به شرط باشد، و درباره انجام آن، از لفظ وفاء کردن استفاده می­شود، امّا درباره وعده از لفظ إنجاز استفاده می­گردد، و به  عمل نکردن به عهد، "نقض عهد" گفته می­شود در حالی که به عمل نکردن به وعده "خُلف ­وعده" گفته می­شود.  
 
تفاوت وعده با وعید:
1)"وعد"در وعده خیر و شرّ بکار می­رود ولى"وعید" و "ایعاد" فقط در وعده شرّ استعمال می­شود.  
2) فرق دیگری که بین "وعد" و "وعید" وجود دارد این است که خُلف وعد، قبیح است و صدور آن از خداوند محال است، ولی خُلف وعید در مواردی، نه تنها قبیح نیست بلکه حُسن هم دارد چون این کار او اظهار کرم است.
3) وعده از راه تفضّل خداوند بر بندگان است نه استحقاق بندگان، زیرا مؤمن هر چه ایمانش کاملتر باشد و اعمال صالحه او زیادتر باشد، نمی­تواند شکر کوچکترین نعمت های الهى را اداء نماید تا مستحق دریافت آن وعدها گردد، ولی وعید از راه استحقاق عباد است و خداوند زائد بر استحقاق، کسی را عذاب نمى‏کند، بلکه چه بسا عفو نموده و گذشت مى‏کند.  
 
وعده در قرآن:
واژه وعد در قرآن 151بار استعمال شده که 91 بار از این تعداد به وعدهای خدا، که در موقعیّت­های متفاوت صادر شده، اختصاص یافته است که نشان از اهمیّت این مطلب دارد.
حقانیّت وعده­های الهی:
وعده­های خداوند حق  است و هیچگونه باطل در آن راه ندارد، چرا که همیشه با واقعیّات منطبق است، قرآن کریم دراین باره می­فرماید:
«...أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ  » 
«...آگاه باشید وعده خدا حقّ است »
  از آنجا که قول خداى تعالى همان فعل او است، وعده او عبارت است از همان رفتاری که او با ما خواهد کرد که فعلاً براى ما غایب است و جنبه آینده را دارد، ولی براى خداى تعالى نه غایب است و نه جنبه آینده دارد.   
   لازم به ذکر است که در قرآن حدود 20 آیه در مورد حقانیّت وعده­های خداوند وارد شده، که می­تواند تأکیدی بر واقعی بودن وعده­های خداوند باشد.

به وعده‌های خوشش اعتماد کن ای جان    که شاه مثل ندارد به راست میعادی      مولوی

            


هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا  75  قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا  76 
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
 خضرگفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمى‏توانى با من صبر کنى»(75)
                                                            سوره مبارکه کهف صفحه 302

ریشه صبر و مشتقات آن 103 بار در قرآن به کار رفته است، آیه 146 سوره مبارکه آل عمران نیز صابران را کسانی بر می شمارد که در برابر مصیبت ها و هر بلا و سختی و فشاری که بر آنان وارد می شود، تحمل نشان داده و ناتوان و عاجز نشوند.
صبر و شکیبایی در آیات قرآنی به معنای تحمل سختیها و مشکلات است، به گونه ای که مهار امور از دست نرود و با عقلانیت و تدبیر استقامت و پایداری کند تا به مقصر برسد و آنچه را می خواهد به دست آورد.
خداوند در آیه 177 سوره مبارکه «بقره» مصادیق صبر را بیان می کند که می تواند نوعی تقسیم بندی برای صبر باشد و خداوند در این آیه می فرماید: «وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ، صابران در هنگامه مصایب و دشواری های زندگی و فقر، نداری و زیان و جنگ.»
مسئله صبر و شکیبایی در میدان جنگ به عنوان اصل اساسی برای دستیابی به پیروزی شمرده شده و به صابران وعده پیروزی داده شده است.
قرآن حکم صبر را به سه علت واجب می داند، در بسیاری از آیات امر به صبر شده که نشانه وجوب می کند، در بسیاری از آیات آنچه مقابل صبر قرار بگیرد و رفتار و حرکتی که در آن صبر نباشد نهی شده است و قرآن سعادت دنیوی و اخروی را در سایه صبر معرفی کرده و آنچه که سعادت انسان به آن وابسته باشد امری واجب است اما در مکروهات صبر مستحب است و نیز در هنگام انجام مستحبات.
امام علی (ع) یکی از حقوق خداوند بر بندگان را صبر در راه او می داند و امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید: هرکه از مؤمنین به آزمونی سخت گرفتار آید و صبر کند اجر هزار شهید را دارد.
حضرت علی (ع) ارکان ایمان را، صبر، یقین، عدل و جهاد در راه خدا می داند و در قرآن کریم پاداش الهی، پاداش برتر از عمل، قصرهای بهشتی، سایه لطف خدا، دوستی خدا و پاداش نیکو به عنوان ثمرات اخروی صبر بیان شده است.

گویند مرا صبر و سکون اولیتر   این صبر و سکون را به شما بخشیدم   

                                                           مولانا جلال الدین بلخی 

 


مرهم دل

دلم از وحشت شبهایی اینچنین پر است ،
دلم از هیاهوی پوچ زمین ،‌ از حصارهای بودن ، از دیواره های سنگین زیستن گرفته است ...
دلم دل نیست
نمی دانم چیست ؟
سرزمین حیرانی است ...
کویر است ...
گویی نیستم و این نبودن است در لباس بودن ...
گویی همه چیز بر قلبم سنگینی می کند ...
اشکی نمی ریزم ، سنگین تر می شوم ...
دور دلم حصار می کشم مثل بقیه حصارهایی که زمین و زمان و آدم ها برایم کشیده اند ،
چشم هایم را می بندم ،
‌به گوش هایم می گویم نشنوند ،
در صندوقچه گویای اسرار را می بندم ...
آرام می نشینم ...
بی دلهره و بی وحشت ، بدون اضطراب شب های تنهایی ،
بدون ترحم به دلی که کویر شد و خشکید ، بی آنکه همهمه زمین و زمینیان را بشنوم ...
سکوت محض ،
آنقدر که صدای تپش تپش قلبم طنین انداز شود ...
فقط و فقط یکی را میهمان دلم می کنم ...
با او حرف می زنم ، برایش اشک می ریزم ، درد دل می کنم ،
می شود محرم اسرار و مرهم هر چه زخم بر دلم جا مانده.
کاش مرحمتی کند به این برهوت و کاش بپذیرد حضور در این کوچکی مطلق را ...
کاش گوشه چشمی بیاندازد ، بپذیرد ، ببخشاید ...
که او مطلق عشق است و آرامش و مطلق هر چه خوبی است و مطلق نور ...


امید الهی

   برکت و رحمت خدا  

      در جا و مکان و زمانی که انتظارش رو نداریم     

  به ما داده می شود  

     پس هیچ موقع ایمانتان را از دست ندهید و نا امید نشوید   

چون خدای مهربون و بزرگوار هیچ موقع دیر نمیکنه 

به هر چه بیاندیشی وهر چیزی که از خدا بخوای   

   بر آورده میشود.  

 پس بیایید به چیزهای خوب فکر کنیم  

    و چیزهای خوب از خدا بخواهیم.  

       ما لایق بهترین هاییم    


درس به یاد ماندنی ...

روزی شاگرد یه عارف از او خواست که بهش  یه درس به یاد موندنی بده عارف از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "   شاگرد پاسخ داد :...   " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
عارف  از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "
عارف بزرگ گفت : رنجها و سختیهائی و دردهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یک مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه درد و رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین
سعی کن قلبت همچون دریای زلال باشد تا یک لیوان آب.

آجرک الله ...

یا حجه الله بقیه الله
از این غم و از این عزا آجرک الله
کیست زهرا ، آنکه ختم الانبیا را کوثر است
چیست کوثر ، هدیه ی حق ، هستی پیغمبراست
مادر سادات ، ناموس خدا ، کفو علی
بانوی هر دو سرا ، خاتون روز محشر است
با وجود مریم و حوا ، خدیجه ، آسیه
از همه زنهای جنت ، فاطمه بالاتر است
دختری پرورده چون زینب که در صبر و رضا
صابران را پیشتاز و سالکان را رهبر است
کیست زهرا ، لیله القدری که قبر مخفی اش
کعبه ی کعبه ، صفای مروه ، روح مشعراست
رخساره اش ، علی را وجه رب العالمین
مصحف رویش ، محمد را کتاب دیگر است
کیست زهرا ، آنکه قبر مخفی اش در قلب ماست
کیست زهرا ، آنکه جان جانان در پیکر است
سینه و دست و جبینش بوسه گاه مصطفی
حجره اش معراج بابا ، بیت ، بیت کوثراست
ای در و دیوار ، شاهد باش فردا ، فاطمه
مادر اول شهید از عترت پیغمبر است
باورم ناید که زهرا پشت درافتد زپا
کوثر مولاست این یا مرغ بی بال و پراست
وای مادر...


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



ا: 33 ،: 6
امید الهی Aviva Web Directory