پُر پروازم من
پُر حس بودن، پُر فریادم من
...
با توام هق هق بی تاب شب هنگامه من
با توام بغض نهان ، اشک روان ، آتش جان
با تو ای حادثه دور و نیافتاده من
که مرا پُر ز سکوتی کردی
خالی از مهر و وفا
که مرا ...
نه! نمی گویم باز که چه با من کردی
:
پُر پروازم من
پُر حس بودن ، پُر فریادم من
...
من دلم می خواهد
بجهم تا خورشید
بروم تا خود نور ، تا خود مطلق عشق
و دلم می خواهد
نعره ای سر دهم از عمق وجود
و نه اینبار شوم پُر ز سکوت ، پُر فریاد سکوت
و دلم می خواهد
یک نفس راحتِ راحت بکشم
...
"من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک"
...
پُر پروازم من
پُر حس بودن ، پُر فریادم من
..
اللهم اهدنا صراط المستقیم