• وبلاگ : اميد الهي
  • يادداشت : در راه مانده ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسام 

    هر كه را توفيق حق آمد دليل عزلتي بگزيد و رست از قال و قيل
    عزت اندر عزلت آمد ، اي فلان توچه خواهي ز اختلاط اين و آن؟
    پا مكش از دامن عزلت به در! چند گردي چون گدايان در به در ؟
    گر ز ديو نفس مي جويي امان رو نهان شو! چون پري از مردمان
    از حقيقت بر تو نگشايد دري زين مجازي مردمان تا نگذري
    گر تو خواهي عزت دنيا و دين عزلتي از مردم دنيا گزين
    گنج خواهي ؟ كنج عزلت كن مقام واستتر واستخف ، عن كُلّ الانامْ
    چون شب قدر از همه مستور شد لاجرم ، از پاي تا سر نور شد
    اسم اعظم، چونكه كس نشناسدش سروري بر كل اسما باشدش
    تا تو نيز از خلق پنهان همي ليلة القدري و اسم اعظمي
    رو به عزلت آر ، اي فرزانه مرد! و ز جميع ما سوي الله باش فرد
    عزلت آمد گنج مقصود اي حزين! ليك ، گر با زهد و علم آيد قرين
    عزلت بي« زاي » زاهد علت است وربودبي«عين»علم،آن زلّت است
    عزلت بي « عين » ، عين زلّت است ور بود بي«زاي» اصل علت است
    زهد و علم ار مجتمع نبود به هم كي توان زد در ره عزلت قدم؟
    علم چبود ؟ از همه پرداختن جمله را در داو اوٌل باختن
    اين هوسها از سرت بيرون كند خوف و خشيت،دردلت افزون كند
    « خشية الله » را نشان علم دان! «انما يخشي»، تو در قرآن بخوان!
    سينه را از علم حق آباد كن ! رو حديث « لوْ علمْتُمْ » ياد كن!
    برگي از دفتر اشعار شيخ بهايي