همهمه ی این روزها از آتش زدن است ..
آتش زدن نور ، نوری از جنس خدا ،نوری از کلام معبود
قلبهای عاشقان به درد می آید و چشمهای عارفان می گرید ..
نمی دانم چرا غافلیم ..
غافل از آتشی که با هر خطایمان بر قلب نگاری بی همتا می زنیم ..
چرا دلمان برای او نمی گیرد و چنین می کنیم ..
چــــرا ؟
کاش می توانستیم برای دل اوصادقانه بگریم وناله سر دهیم نه برای نفس خویش ، فقط ادعایمان می شود ..
فقط سخن عشق و دوست داشتن سر می دهیم
فاصله ای بینمان افتاده به اندازه ی یک حیات ... یک دوران زندگی ... یک عمر ... یک بهار جوانی
تو خود می دانی از کدام فاصله می گویم ...
آسمانا نگاهت را بر سرم بیفکن تا از سایه سار وجودت قطره ای معرفت کسب کنم ... تا سر خویش از خود سری بستانم و سر به درگاه تو خم کنم
دلم می گیرد ومی سوزد برای اشک های چشمانت ... برای ناله های دلت ... برای غصه های سنگین شده از آتش روزگار بر قلبت
بگو برای تسکین کدام غمت از شعله های آتش میایی؟
آتش درب خانه ای که خدا هستی را در پس هستی او و خاندانش آفرید؟
آتش خیمه هایی که صاحبش خون خدا بود؟
و یا آتش امروزکه کلام خدا را خاکستر کرد؟
کدام غصه بیشتر قلب تو را می فشارد ؟
خدایا ...ای معبود بی همتا! فراق بس است دگر ...اگر چه روی دیدار برایم نیست
اما بدان قلب او نیز از این همه غصه می سوزد...و هر روز شعله ور تر می گردد
ببین چگونه می گرید برای خاکستر کلام تو ..
ببین چگونه می گرید برای بندگان خطاکاری مثل من ..
بازهم اذنش نمی دهی؟
خدایا غصه های مهدی غصه ی دل توست می دانم ..
اللهم عجل الولیک الفرج
کلمات کلیدی : اللهم عجل الولیک الفرج
نظر