سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عنوان ندارد ..

وقتی دلت میان افراط و احساس و منطق گیر می کند ... مدام تکرار می شوند نفس هایت ...
میخواندم من ..
یا نور یا قدوس ...
الهی و ربی من لی غیرک ...
اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم ...
اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النقم ...
اللهم اغفرلی الذبوب التی تحبس الدعا ...
خدایا ...
چقدر گناه و غفلت ...
قرآن ها را سوزاندن... و عده ای هنوز سکوت می کنند... سکوت به چه قیمتی؟..
جمعه هایمان هم با سکوت می گذرد...
حالا دیگر کسی یادش نمی آید که کسی هست که...
دیگر کسی به خاطر نمی آورد که بقیع از ابتدا این چنین غریب نبود...
نه ..
از همان اول غربت بقیع سایه انداخته بود روی دل هایمان...  که اجازه دادیم تخریبش کنند و حال ...
تاریخ همه چیز را یادمان می آورد...
جزبه غربت شب های جمعه و غروب های عصر جمعه...
کسی منتظرمان است... کاش یادمان بیاید...
کاش... دلم می شکست میان تمام مشبک های بقیع... کاش شکسته هایش همان جا می ماند و...

دیگر... چه قدر دلتنگی... دلتنگ بقیعی که ندیدمش... و غربتش دلم را... و نگاهم را می لرزاند...
اللهم عجل الولیک الفرج





ا: 45 ،: 4
امید الهی Aviva Web Directory