سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی رنگ مثل آب ..

 

تا حالا بی رنگ شدی ؟
شده مجبور بشی ؟
شده دلسرد بشی ؟
شده دلتنگ بشی ؟
شده حرفت تو گلوت بغض بشه ؟
شده پُر اشک بشی ؟
شده مثل ابرای تو آسمون گریه کنی ؟
تا حالا شده دلت بخواد داد بزنی ؟
شده پاییز بشی‌ ؟
شده دلگیر بشی ؟
شده دل سنگ بشی ؟
تا حالا شده صدات پُرِ سکوت بشه ؟
تا حالا شده نفس کم بیاری ؟
شده حرفات بی مخاطب بمونه ؟
...
منم اینجا ، توی دنیا ، تک و تنها ،
پُرم از حس رهایی ،
پُرم از قصه ی پرواز ،
اما تو قفس اسیرم ،
آره ، تنهام .
مثه یه کویرِ تنها ،
سرد و تاریک ،
پُرِ از زمزمه ی وحشیِ فریاد .
مثه بی رنگیِ ابرا ،
مثه دلتنگیِ دریا ،
مثه گریه هایِ ابرم ،
مثه های و هویِ سرما .
مثه برگایِ خزونم
زیر دست وپایِ مردم ،
مثه فریادِ سکوتم ،
یا سکوتی پُرِ فریاد .
مثه خاموشیِ شهرم
وقتی که بارون می باره
و مثه ستاره دلتنگ
وقتی که ماه - ی نداره .
پُرِ غنچه هایِ اشکم ،
پُرِ یه بغضِ قدیمی ،
پُرم از قصه و غصه ،
پُرِ از رنج غریبی .
...
ای خدا ! طاقت ندارم ،
دلِ من بد جوری تنگه ،
دلِ من مثه یه سنگه .
زیرِ سنگینیِ دنیا ،
دوباره هیچی نمیگم  ..

 





ا: 8 ،: 5
امید الهی Aviva Web Directory