سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دولت قرآن

                               بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ( 257 )
خدا سرپرست و کارساز کسانى است که ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت ها به سوى نور هدایت مى کند و کسانى که  کافر شده اند، سرپرستشان طاغوت است که از نور به سوى ظلمت سوقشان مى دهد، آنان دوزخیانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود
.(آیه 257 سوره مبارکه بقره  صفحه 43)
  نور وظلمت و اخراج از نور به ظلمت                 
اعتقاد درست و حق ، از این نظر نور خوانده شده که باعث از بین رفتن ظلمت جهل و حیرت شک و اضطراب قلب مى شود، عمل صالح هم از این جهت نور است که رشد آن روشن ، و اثرش در سعادت آدمى واضح است ، همچنان که نور حقیقى هم همینطور است و ظلمت هم عبارت است از جهل و شک و تردید و عمل زشت و همه اینها از باب مجاز است .
و این اخراج از ظلمات به نور، که در آیه شریفه به خداى تعالى نسبت داده ، مثل اخراج از نور به ظلمت است که به طاغوت نسبت داده ، خود این عقاید و اعمال است ، نه اینکه خداى تعالى ماوراى این عقائد و اعمال ، کارى دیگر داشته باشد، مثلا دست کسى را بگیرد و از ظلمت بیرون آورد، براى اینکه ما به غیر از این اعمال ، نه فعلى و نه غیر فعلى از خدا به نام اخراج ، و اثر فعلى از خدا به نام نور و ظلمت و غیر آن دو سراغ نداریم ، این بود نظریه دسته اى از مفسرین و دانشمندان .
جمعى دیگر گفته اند: خدا کارهائى از قبیل اخراج از ظلمات به نور و دادن حیات و وسعت و رحمت و امثال آن دارد که آثارى از قبیل نور و ظلمت و روح و رحمت و نزول ملائکه ، بر فعل او مترتب مى شود، و لیکن فهم و مشاعر ما نمى تواند فعل خدا را درک کند، ولى چون خدا از چنین افعالى خبر داده ، به آن ایمان داریم ، و چون خدا هر چه مى گوید حق است بدین جهت به وجود این امور معتقدیم ، و آنها را فعل خدا مى دانیم ، هر چند که احاطه و آگاهى به آن نداشته باشیم .
لازمه این گفتار هم مانند گفتار سابق ، این است که الفاظ نامبرده ، یعنى امثال نور و ظلمت و اخراج ، بطور استعاره و مجاز استعمال شده باشد، فرقى که بین این دو قول هست این است که بنابر قول اول ، مصداق نور و ظلمت و امثال آن ، خود اعمال و عقائد هستند، ولى بنابر قول دوم ، امورى خارج از اعمال و عقائدند، که فهم ما قادر بر درک آن ها نیست ، و نمى تواند بفهمد چیست .
و این دو قول از راه راست منحرف هستند، یکى به سوى افراط منحرف شده و دیگرى به سوى تفریط.
حق مطلب در مراد از خارج شدن از ظلمات به نور و بلعکس در آیة الکرسى
حق مطلب این است که اینگونه امورى که خدا از آنها خبر داده که بندگان هنگام اطاعت و معصیت آنها را ایجاد مى کنند، امورى حقیقى و واقعى هستند، مثلا اگر مى فرماید که بنده مطیع را از ظلمت به سوى نور، و گناهکار را از نور به سوى ظلمت مى بریم ، نخواسته است مجازگوئى کند، الا اینکه این نور و ظلمت چیزى جاى از اطاعت و معصیت نیست ، بلکه همواره با آنها است ، و در باطن اعمال ما قرار دارد و ما قبلا در این باره سخن گفتیم .
و این معنا با دو جمله مورد بحث ، کنایه از هدایت خدا و اضلال طاغوت باشد، منافات ندارد، چون در بحث مربوط به کلام و سخن گفتن خدا گفتیم : صحبت در مساله مورد بحث در دو مقام است :
در مقام اول در این زمینه بحث مى کنیم که آیا نور و ظلمت و کلماتى شبیه اینها که در کلام خداى تعالى آمده ، در معانى مجازى استعمال شده و صرفا تشبیهى است که در این عالم هیچ حقیقت ندارد؟ و یا آنکه استعمال حقیقى است ؟ چون در این عالم معناى حقیقى دارند.
و در مقام دوم سؤ ال مى شود از اینکه به فرض آنکه قبول کنیم معانى حقیقى دا رند، آیا استعمال این کلمات در آن معانى ، مثلا استعمال کلمه نور در آن حقیقتى که منظور است یعنى در حقیقت هدایت ، استعمال لفظ در معناى حقیقى است و یا استعمال در معناى مجازى است ؟
و به هر حال پس دو جمله مورد بحث یعنى جمله (یخرجهم من الظلمات الى النور) و جمله (یخرجونهم من النور الى الظلمات ) کنایه از هدایت و ضلالت مى باشند، و گرنه لازم مى آید که هر مؤ من و کافرى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، مؤ من قبل از آنکه به فضاى نور برسد در ظلمت باشد، و کافر قبل از رسیدن به فضاى ظلمانى کفر، در نور باشد، و قبل از رسیدن به این دو فضا، یعنى دوران کودکى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، و وقتى به حد تکلیف مى رسد اگر ایمان بیاور به سوى نور در آید، و اگر کافر شود به سوى ظلمت در آید و معلوم است که چنین سخنى صحیح نیست .
لیکن ممکن است این گفتار را تصحیح کرد و چنین گفت که : انسان از همان آغاز خلقت ، داراى نورى فطرى است که نورى است اجمالى ، اگر مراقب او باشند ترقى مى کند، و تفصیل مى پذیرد، چون در همان اوان خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصیل نور ندارد، بلکه در ظلمت است ، چون تفصیل این معارف براى او روشن نشده ، پس نور و ظلمت به این معنا با هم جمع مى شوند،
و اشکالى هم ندارد، مؤ من فطرى که داراى نور فطرى و ظلمت دینى است ، وقتى در هنگام بلوغ ایمان مى آورد، به تدریج از ظلمت دینى به سوى نورمعارف و اطاعتهاى تفصیلى خارج مى شود و اگر کافر شود از نور فطریش به سوى ظلمت تفصیلى کفر و معصیت بیرون مى شود. و اگر در آیه شریفه کلمه نور را مفرد و کلمه ظلمت را جمع آورده ، و فرموده : (یخرجهم من الظلمات الى النور و یخرجهم من النور الى الظلمات ) اشاره به این است که حق همیشه یکى است ، و در آن اختلاف نیست ، همچنانکه باطل متشتت و مختلف است و هیچ وقت وحدت ندارد. همچنانکه در جاى دیگر فرموده : (و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فنفرق بکم ).  
تفسیر المیزان جلد دوم 
                   
اللهم اهدنا صراط المستقیم





ا: 87 ،: 4
امید الهی Aviva Web Directory