بسم الله الرحمن الرحیم
إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ (23)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعى براى تو آوردهام! (22)
من ملکه ای را دیدم که بر آنان حکومت مىکند، و همه چیز در اختیار دارد، و تخت عظیمى دارد! (23)
آیه23 سوره مبارکه نمل صفحه 379
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
عاقبت نیکو
این عاقبت نیکوی گردن نهادن به حکم عقل و دوری گزیدن از خودرأیی بود. ملکه سبا از همان ابتدا عاقلانه حرف می زد و عاقلانه عمل می کرد و بالاخره نور هدایت،عقل مسیر او را روشن کرد تا به نور هدایت وحی رساند و نور علی نور گردید و مسلمان و موحد شد و شایسته آن گشت که داستان هدایت یافتنش در کتاب جاویدان خدا ثبت گردد و برای همیشه تاریخ اسوه آدمیان شود.
سلیمان نبی(ع) از عقل، فطانت، زیرکی، عفت و جمال بلقیس به وجد آمد و متمایل به ازدواج با وی شد. شاید بعضی از جنیان متمرد و دیگر درباریان سلیمان نیز از قبل چنین سرنوشتی را برای بلقیس رقم می زدند و از تحقق آن وحشت داشتند زیرا نتیجه وصلت سلیمان پیامبر با آن جلال و جبروت با بلقیس پادشاه با آن حکومت مقتدرش، می توانست فرزندی باشد که وارث آن حکومت شده و همچنان آنان را به تسخیر خود بگیرد و در راه رسیدن به اهدافش به خدمت وا دارد.
پس به نجوا نشستند و در پی چاره ای بودند تا شاید سلیمان را از ازدواج با بلقیس منصرف کنند. آنان خبردار شده بودند که ساق پای بلقیس عیب دارد. از این رو در ساختن قصر ملاقات تدبیر کردند و ساخت بلوری را برگزیدند تا بلقیس به هنگام ورود آن را برکه ای از آب بپندارد و لباسش را بالا بگیرد و در نتیجه ساق پایش آشکار گردد، شاید سلیمان از دیدن ساق پا به او بی رغبت گردد ولی سلیمان آنقدر جمال، ادب و کمال در بلقیس سراغ دارد که آن عیب جسمانی در کنار آنها خود نمی نمایاند و حالا که تصمیم گرفته با او ازدواج کند در پی علاج آن عیب است. متخصصان فن را فرا می خواند و با کمک گرفتن از آنها داروی لازم را می سازد تا با استفاده از آن عیب رفع گردد و بدین گونه بلقیس بعد از هدایت یافتن به صراط ایمان، با سلیمان پیامبر ازدواج کرد.
سلیمان او را همچنان بر حکومت سبا باقی داشت و خود نیز هر از چند گاهی برای ملاقات با وی به سبا می رفت و بدین گونه بلقیس با تعقل و زیرکی، راه سعادت دنیا و آخرت را پیمود و سال ها در اوج شادی به عنوان همسر سلیمان و پادشاه مقتدر سبا حکومتش را ادامه داد.
امید است داستان زیبا و عبرت آموز سلیمان(ع) و بلقیس که از داستان های احسن القصص خداوندی است، برای ما تابلوی هدایت و عبرت و درس آموزی باشد.
اللهم اهدنا صراط المستقیم